سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دانش دروغ پردازان، خیری نیست . [امام علی علیه السلام]

به غذای یک عصر مشتی کرم

به حاشیه‌های حریر پلک‌هایت

به چشمهایت

می‌‌نگرم

                                    *

میراب امروز دو ساقی جوان آورده‌ است

برای همة عمرمان

برای آنکه تصویرمان همه در قدح تلخ

پیر شود

و برای کاج‌های سوخته

                                    *

نگران هر چرخش چشمانت

که چون دو مروارید مسروقه

از دست می‌دهم

و دستانت

که چون شاخه‌های سرکشیده

از دست می‌دهم

                                    *

شب را

همچون دو گیوة‌ تاریک پوشیده‌ای

تا در کنارة امواج صبح

به آب زنی

                                    *

ما در کناره این رود

و آب

در جمجمه‌ها

بوی جلبک می‌داد

و گاوهای تشنه

در آخرین مزارع کوچ

ماغ می‌کشیدند

                                    *

پایان گرفته‌ایم

اما

نه چون بادها بر دیوار

همچون سری بر دامان

پایان گرفته‌ایم

                                    *

اما در پینة پلک‌هایت

مناهی حکمت

گل پرخاری است

                        که از بوسه‌های جوانی‌ام روییده است

                                    *

میراب امروز دوساقی آورده است

با قدحی کهنه در دست

بر دامنی که برچیده است

 


کلمات کلیدی: شعر، سپید

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 89/1/30:: 12:54 عصر     |     () نظر

امروز اگر نرفته‏ام فردا هست

در پست اگر نخفته‏ام بالا هست

بالاییم این جزیره خرگاهم نیست

تا ساحل اگر نشد، دل دریا هست

 

دیماه 87

سید میثم طباطبائی (ساحل)


کلمات کلیدی: شعر، رباعی

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 89/1/27:: 11:49 صبح     |     () نظر

برای متفاوت شدن که نه، و نه فقط برای متبرک شدن، که برای آنکه نشانه‏ای از خویشتن بیابیم

 

1ـ قال الصادق (ع):

لایستیقن القلب انّ الحق باطل ابداً، و لایستیقن ان الباطلَ حق ابدًا

 قلب هرگز درباره باطل بودن حق به یقین نمی‏رسد و هرگز درباره حق بودن باطل یقین نمی یابد.

 

پس آیا هرگز انکار حقیقی وجود دارد؟و  آیا  آخرین منزل نفی چیزی جز تردید نیست؟

.

بحارالانوارـ‏ ج 67 ص 58

2ـ زیبایی با حقیقت برابر است. اما زیبانمایی را چه باید کرد؟

سئل عن امیرالمؤمنین: ایُّ صاحب شر؟

قال(ع): المزیّن لک معصیت الله  

سؤال شد از علی (ع) که نشانه همراه ناهمراه چیست؟

فرمود:‏ آنکه معصیت الهی را در چشمانت زیبا می‏نمایاند.


نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 89/1/26:: 3:20 عصر     |     () نظر

در نفی نفی تازه به اثبات می‏رسیم

امکان فوت نیست به مافات می‏رسیم

در غیب آفتاب به شب چنگ می‏زنیم

در چنگ شب به صبح شهادات می‏رسیم

با خود حکایت از منِ بی دوست می‏کنیم

کم کم درون خود به محاکات می‏رسیم

در خود اگرچه فکر محال است دیگری

خلوت نشین به جمع محالات می‏رسیم

در هفت لایه خاک اگر سر فرو کنیم

روزی به هفت سوی سماوات می‏رسیم

در آخرین شگرد زمان مات می‏شویم

در ابتدای آینه‏ها مات می‏رسیم

 

جز در گذار مستی گامش نمی‏رویم

این راه ماست، ما به خرابات می‏رسیم

 

آبان 1388 سید میثم طباطبائی (ساحل)


کلمات کلیدی: شعر، غزل

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 89/1/25:: 10:32 عصر     |     () نظر

به یگانه‏ی تاریخ‏ها و  یگانگانش:

 

شب در کویر بوی سپیدار کهنه داشت

یک جلگه دشت در بُن هر خار کهنه داشت

ماهِ بلند غار سپیدی به نور بود

اصحاب کهف در دل هر غار کهنه داشت

دامان چاه و برکه‏ی خاموش اشک‏ها

در گوش خاک دانه‏ی اسرار کهنه داشت

صدها امیر داشت که تنهاترین‏شان

تکه حصیر پاره‏ی نمدار کهنه داشت

                   *

در خانه یک عبای یمانی به چوب رخت

فرزند و همسر و در و دیوار کهنه داشت

یک روز گرم هم که نبودید کودکش

پیراهن معطر پُرخار کهنه داشت

آن سوی خیمه‏ها نه فقط یک شریعه بود

سالار رودخانه، علمدار کهنه داشت

                   *

همه خانه‏های دیگر در کنج کهکشان

هم نام‏های عبری بسیارِ کهنه داشت

                   *

تنها نه بارِ دانه که بر دوش می‏کشید

حلاج‏های نو سرِ هر دار کهنه داشت

پایان نمی‏گرفت شرابی که باز شد

بر سفره‏ای که ساقی و میخوار کهنه داشت

                   *

او بود و تیغ‏ها و تبرها که می‏شکست

او بود و دشت بوی سپیدار کهنه داشت

 

س. م. ط/ 1388/ قم


کلمات کلیدی: غزل، شعر آیینی

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 88/5/8:: 12:52 عصر     |     () نظر

<      1   2   3   4      >