سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]

هر روز روزنامه‏های جهان را ورق زدیم، در صفحه‏ی سیاه سیاست نبوده‏ای

گاهی که بست حلقه به گِزدت لغات سرد، با این دل گداخته راحت نبوده‏ای

هر کس نشست زیر درخت تو سایه‏وار، در سایه سار ساعت عصر تو سر کشید

هر کس نشاند نام تو بر شانه‏هاش، تو، بر شانه‏هاش مرغ سعادت نبوده‏ای

در تپه‏دشت‏های فراسوی سبز؟ نه! در باغ حلقه‏ حلقه‏ی گیسوی سبز؟ نه!

در سطح بی تراز ترازوی سبز؟ نه! جز در شکاف سرخ جراحت نبوده‏ای

گاهی که بوده‏ای ببخش سعادت نداشتیم! یا جاده مِه گرفته بود و ادامت نداشتیم!

یا تنگ بود وقت و مشغله، فرصت نداشتیم! ای باغبان که جز به باغ اجابت نبوده‏ای

                                                  *

این روزها ولی که کار به جایی رسیده‏است... آن کمترین شتک به برگ و نوایی رسیده است...

من دیده‏ام: نظر به ثانیه‏هایی رسیده‏است... ...وی آسیاب نابلد که به نوبت نبوده‏ای


کلمات کلیدی: شعر، غزل، آیینی

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 89/2/1:: 7:29 عصر     |     () نظر