سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یا دانشمند باش و یا دانشجو و مبادا که بازیگوش و لذت جو باشی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 

دارم هزار چشم به دستان اهل بیت

این چشمها که مانده‏ست حیران اهل بیت

این لب که سهم زمزم و تربت گرفته است

تا گل کند نهالم با نان اهل بیت

دارم هزار پنجه به دیوار خویشتن

دارم هزار دست به دامان اهل بیت

این سر کشیده ام به سرِ قله تا کنم

در لطمه‏های باد پریشان اهل بیت

یک چند جرعه ابر عطش در دلم نشست

تا رود رود پر کند از خوان اهل بیت

اینک اگر بگیرد باران به دامانم

در دشتها ببارم باران اهل بیت

اینک اگر ببیند خورشید‍، خانه‏ام

اینک اگر بگردد چشمان اهل بیت

                 *

فکر ضمانت است دل آهوی غزل

این خسته‏ای که سرنشانده به دیوان اهل بیت

آنقدر در غبار حاشیه ماندیم تا نشست

چون سایه‏ای همین به گوشه کناران اهل بیت

جز سایه و غبار نمی‏ماند از کسی

روزی که زین کنند سواران اهل بیت

                    *

دل بسته بود حلقه به ایوانشان ولی

خون می‏گذشت از سرِ ایوان اهل بیت

 

 

سید میثم طباطبائی/ 1388 / قم

 


کلمات کلیدی: غزل، شعر آیینی

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 88/5/7:: 11:39 صبح     |     () نظر